مقاله زیر علاوه بر موضوع اصلی اش،‌ از دو جهت شایان توجه است. اول آنکه ما را علاوه بر شعر قیصر، با اندیشه های ادبی او آشنا می کند. دوم آنکه آنچه او درباره درک سنتی و نو از زیبایی شناسی ادبیات می گوید، قابل تسری به درک سنتی و نو از زیبایی شناسی دین نیز می باشد و راهی است به سوی تبیین نظام های ارزش گذاری نو، بدون ارزش زدایی از نظام های سنتی در حوزه دین. کاری که شاید علم هرمنوتیک بیش از علوم دیگر عهده دار انجام آن باشد.


درآمدي بر زيبايي شناسي سنتي و نو

نويسنده : دکتر قيصر امين پور


سؤالي مطرح است که: چرا ما شعر نو و هنر نو را کمتر درمي يابيم؟ اگر اين پرسش محملي داشته باشد، در ادامه اين بحث مطرح است که: چرا کساني که به راحتي مشکلات خاقاني و انوري و تاريخ وصّاف و کتابهاي دشوار نثر و نظم را حل مي کنند، در برابر يک تعبير از شعر نو، که نه لغت، نه تلميح، نه تعقيد معنوي و نه تعقيد لفظي دارد، مي ايستند و «يعني چه؟» مي آورند. مثلاً فرض کنيد سهراب سپهري مي گويد: «پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد»؛ اين مصراع مشکلي دارد؟ آيا معناي «پسري» سخت است يا «سنگ» تلميح دارد به جايي از تاريخ و جغرافيا و يا دبستان؟ بايد بدانيم مشکل اين تعبير چيست؟ اين جور سؤالات که براي ما پيش مي آيد، اندکي مرا به فکر فرو مي برد که شايد اين گونه پرسش ها يک علت جمال شناخت و زيباشناختي داشته باشد. مسلم است که برخي از مشکلات به گيرنده و برخي هم به فرستنده مربوط مي شود. آنچه مي خواهم به آن اشاره کنم، بيشتر به بحث فرستنده مربوط است و البته گاهي هم به گيرنده. اگر چه ما هنر را صرفاً رسانه به آن معنا نمي دانيم، ولي عايق و نارسانا هم نمي دانيم ...